جدول جو
جدول جو

معنی حکه العین - جستجوی لغت در جدول جو

حکه العین
(حِکْ کَ تُلْعَ)
خارش و خنش که در پلک پدید آید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره العین
تصویر قره العین
آنچه مایۀ سرور و شادی یا روشنایی چشم شود
کنایه از فرزند، درّ، میوۀ دل
در علم زیست شناسی گیاهی علفی که در کنار جویبارها، استخرها و زمینهای نمناک می روید، تره تیزک آبی
فرهنگ فارسی عمید
(حُجْ جَ تُدْ دی)
ابوجعفر یا ابوعبدالله محمد بن ابی محمد بن ظفر صقلی مکی موصوف به حجهالدین و معروف به ابن ظفر نحوی لغوی از فضلای ادبا که در شهر صقلیه متولد و در مکه نشو و نما کرده و مسافرتها نموده. او راست: 1- الاستنباط المعنوی. 2- الاشتراک اللغوی. 3- انباء نجباء الابناء. 4- حاشیۀ درهالغواص حریری. 5- خیرالبشر بخیر البشر. 6- سلوان المطاع فی عدوان الاتباع. 7- شرح صغیر مقامات حریری. 8- شرح کبیر مقامات حریری. 9- الینبوع در تفسیر قرآن مجید. وی در سال 565 هجری قمری در شصت و هشت سالگی در شهر حماه درگذشت. (ابن خلکان ج 2 ص 101) (معجم الادباء ج 19 ص 48) (معجم المطبوعات ص 949) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(قُرْ رَ تُلْ عَ)
گیاهی است که آن را جزیرآب نامند. (از اقرب الموارد). جرجیرالماء وکرفس الماء نیز نامند، چه او در طعم و رایحه شبیه به جرجیر و در برگ و ساق شبیه به کرفس است و در آبها میروید. گلش زرد و با عطریت و تندی است. در آخر دوم گرم و خشک و محلل و مدر بول و حیض و مفتت سنگ گرده و مسخن مزاج و هاضم و مفتح سدد و رافع درد پهلو و یرقان و سپرز و قرحۀ امعا و مغص و حابس نزف الدم احشا سرخ کننده رخسار و نطول طبیخ او مسکن لرز و قشعریره و مضر سفل و مصلحش عناب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اطیوس گوید قرهالعین کرفس آبی را گویند. جالینوس گوید طعم و رایحۀ او معطر بود. و در تفسیر حنین او را به جرجیرالماء تعریف کرده اند. دیسقوریدس گوید قرهالعین نباتی است که منبت او در آب باشد و خوشبو و برگ او به کرفس مشابهت دارد و بر او رطوبتی باشد که چون دست به او رسد بر دست بچسفد. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان)
آنچه بدان خنکی چشم دست دهد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به مجاز، نور چشم، و بر فرزند اطلاق کنند:
شیر میدان و شمسۀ مجلس
قرهالعین جان ابوالفارس.
خاقانی.
تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قرهالعین مدارا و محابا نمی فرماید... (سندبادنامه ص 204).
ای چارده ساله قرهالعین
بالغنظر علوم کونین.
نظامی.
قرهالعین من آن میوۀ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.
حافظ
ترتیزک آبی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آهو چشم فرشته زمینی زنان سپید پوست فراخ چشم. توضیح در فارسی ترکیب مذکور بمعنی مفرد استعمال شود: ما زان دغل کژ بین شده با بی گنه درکین شده گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا. (دیوان کبیر) (شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره العین
تصویر قره العین
به مجاز نور چشم و بر فرزند اطلاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره العین
تصویر قره العین
((قُ رَّ هُ لْ عَ یْ))
آنچه مایه روشنی چشم شود، مجازاً، فرزند
فرهنگ فارسی معین